قلم مجازی..

خودش میره..قلم را میگم...

قلم مجازی..

خودش میره..قلم را میگم...

سال نو یک هزار و سیصد و نود هجری شمسی مبارک...!!

به نام آفریننده روزهای بهاری..


اگر دریچه وجودت را بگشایی میتوانی عطر خوش بهار را استشمام کنی...

اگر به دور و بر خودت بنگری میبینی شور و نشاط طبیعت را برای شکوفایی و شروعی تازه..

برای یافتن رنگ زیبای عاشقی..

برای مهیا ساختن عطر دل انگیز زندگی...

برای من و تو تا بفهمیم بعد از هر سختی و سردی روشنایی هست..

مهر و عاطفه  و نشاط هست..

شادی و لذت و شروع دوباره هست..

خدایا..

از تو میخواهم در این سال جدید

ظهور مولا و سرورم را..

از تو میخواهگام سلامتی و نشاط همگی بندگانت را..

از تو میخواهم هیچ یک از بندگانت غمگین نباشند..

از تو میخواهم هیچ کس در این پهنای ایران زمین گرسنه و خسته نباشد..

خدایا به ما کمک کن آن چنان که تو میخواهی باشیم..



یا مقلب القلوب و الابصار

                           یا مدبر الیل و النهار

                                    یا محول الحول و الاحوال

                                                                         حول حالناالی احسن الحال

به اطرافت نگا کن..چی میبینی؟؟

به نام خدای کبوترهای عاشق


هر وقت توی خیابون یا بزرگراه بچه هایی رو میبینم که دارن گل میفروشن یا اینکه فال یا آدامس

قلبم به تپش میفته و دلم خیلی براشون میسوزه..!

با خودم میگم چرا باید یک عده اونقدر داشته باشن که ندونن چطور خرج کنن(البته معلوم نیس از کجا آوردن)ویک عده هم مثل این بچه ها به نون شبشون هم محتاج باشن..!!


دیشب تو خیابون یک پیرزن رو دیدم..ساعت 11 شب...داشت کنار خیابون گدایی میکرد..

به پدرم گفتم مقداری بهش کمک کنه..راه دوری نمیره..

آخه 11 شب..توی این شبای عید که همه دنبال خرید رفتن و گرفتن شیرینی و آجیل و میوه هستن  یک عده هم اینطوری..

همیشه دوست داشتم اونقدر پول میداشتم که به همه اونها کمک میکردم .. چه کنم که درآمدی از خودم ندارم و پول توجیبیم رو از بابام میگیرم.


گاهی با خودم میگم مسئول بدبختی اینها کیه..البته شاید در درون خانوادشون(اگر خانواده ای باشه)احساس خوشبختی کنن اما از بیرون که اینطوری به نظر نمیاد..!!


کاش میشد از هر راهی که شده بهشون کمک میکردم..

وقتی توی اتوبوس نشستی و یک بچه میاد جلو میگه خاله تورو خدا یه فال بخر.!!

ادم دلش کباب میشه..خب البته اونهم داره درآمد کسب میکنه اما تو این سن باید سر کلاس باشه نه تو خیابونا...!!


درد جامعه یکی دوتا نیست...

باید خودش بیاد..خودش بیاد و همه مشکلات رو از ریشه حل کنه...

به امید ظهورش..اللهم عجل لولیک الفرج..


عجب روزگاری شده..!!

به نام او که به لطفش نفس میکشم


کافیه پات رو بذاری توی اتوبوس یا بی آر تی یا مترو...

میبینی..با تمام وجود میبینی...

آدمهایی که میشینن و تک و توک در مورد جامعه حرف میزنن..

میبینی خیلی حرف دارن برای گفتن..

خیلی چیزها میگن..

خیل زخم خوردن..

پای حرف یک یا دوتاشون که بشینی میبینی سرو ته همه چیز  میرسه به اونی که توی این دوره  وزمونه آدما برای داشتنش حاضرن شرافت و انسانیت خودشون رو هم لکه دار کنن..!

بله..درسته..پول..پول.پول...فقط و فقط....پول کثیف..

من میگم کثیف..شاید خیلی ها جبهه بگیرن..ولی من میگم کثیف..چون هیچ خیری درش نیس..

میاد و میره..امروز که داشته باشی..فردا دیگه نداریش..میرسه به نفر بعدی..

اونوقت اون نفر باید ببنی چطوری ازش استفاده میکنه..

خیلی وقتا منم به این نتیجه میرسم که حلال همه مشکلات ما پوله..

آره منم به این فکر میکنم..نمیگم فکر نمیکنم..ولی آخه تا کجا..؟؟تاکی..؟؟


پس انسانیت و شرافت چی میشه؟؟

هرکی پول داشت مورد احترامه و هرکی پول نداشت بره گم بشه..؟؟

هرکی پول داشت با فکر ترین و با شعور ترین و هرکی نداشت بی شعور و بی فرهنگه...؟؟

اگر من کمتر ازدیگری پول دارم یعنی اینکه او از من بهتره..؟؟


خدا شاهده اگر این آیه نبود نمیدونستم چطور سنگ صبوری رو در دستم بگیرم و هیچی نگم..

همانا گرامی ترین شما نزد خدا با تقواترین شماست..

به این آیه که میرسم بار سنگینی از دوشم برداشته میشه...

میگم مهم اینه که خدا  نگات کنه و  بهت نظر داشته باشه...بقیه کشکه..

اگر نظر خدا در زندگیت باشه  به خیلی چیزها میرسی..خیلی چیزها..

چیزهایی که با پول هرگز نمیتونی به دستش بیاری...!!


ولی یکی هست که اصلا دوس نداره این رابطه با خدا حفظ بشه...

لعنت خدا بر او باد...

عید امسال خیلی فرق داره با عیدای قدیم...خیلی..!

به نام خودش که میدونه چقدر دوسش دارم..


یادش بخیر..بچه که بودم اونقدر ذوق داشتم برای خرید لباس عید که نگو....

وای کفشای بچه گونه و رنگ و وارنگ....لباس های صورتی و سبز خوشگل..

خوش به حال اون روزا..چقدر ذوق عید داشتم..

ولی الان چی..!!

به این فکر میکنم که وای داریم میریم خونه فلانی..اینجوری نکنم بد میشه..!

اینو نگم زشت میشه...!

اینو بپوشم..اونو نپوشم..وای خدا جونم...خوش به حال اون روزا که فارغ از این فکرای مسخره میرفتم مهمونی...

از الان ماتم گرفتم که خونه فلان خاله میرم..اگر حرفی زد  و یا تیکه انداخت جوابش رو ندم..

اه اه  اه..چقدر بدم میاد از این روابط آدم بزرگا..چقدر شادن بچه هایی که در عین معصومیت..با هم بازی میکنن..میدون..میخورن..هر از چندگاهی هم مادرشون یک نیشگون ازشون میگیره اما اونا کار خودشون رو میکنن..!!

خوش به حال یچگی..خوش به حال دوران خوش کودکی..کاش میشد زمان روی مثلا 15 سالگی توقف میکرد و همیشه تو اون میموندم..به نظرم بهترین سن 15 سالگیست..نه خیلی بچه ای نه خیلی بزرگ..میتونی به تعداد موهای سرت اشتباه کنی. از بزرگترها فرصت جبران بخوای اما حالا چی..

تا یک چیزی میگی یا یک حرکتی میکنی..زیر ذره بینی..ذره بین فامیل..ذره بین آدم بزرگا..وای خدا جونم..از کجا به کجا..

خدایا دوست دارم..که اگر تو نبودی..نمیدونسم چی کار کنم...

ولی کاش یه چیزی تو این دنیا بود که میتونس مار وبه گذشته برگردونه..

خداجونم..دلم برات تنگ شده..!!

به نام خدای آسمون و زمین بی انتها..


تو رو از خاطرم برده.......تب تلخ فراموشی


دارم خو میکنم با این...فراموشی و خاموشی


چرا چشم دلم کوره...عصای رفتنم سسته


کدوم موج پریشونی ... تورو از ذهن من شسته


خدایا فاصلت تا من.... خودت گفتی که کوتاه


از اینجا که من ایستادم....چقد تا آسمون راهه


من از تکرار بی زارم....از این لبخند پژمرده


از این احساس یاسی که ..تورو از خاطرم بده


به تاریکی گرفتارم....شبم گم کرده مهتابو


بگیر از چشمای کورم....عذاب کهنه خوابو


چرا گریم نمیگیره....مگه قلب من از سنگه


خدایا من کجا میرم.....کجای جاده دلتنگه


میخوام عاشقم بشم اما...تب دنیا نمیذاره


سر راه بهشت من..درخت سیب میکاره



ای ول به علی لهراسبی با این آهنگش...خیلی قشنگه..