به نام تنها نگارنده روزهای آفتابی و شبهای مهتابی
چند وقت بود به این فکر میکردم که بتونم یک جایی برای خودم درست کنم که هیچ کس منو نشناسه و بتونم اونجا راحت حرف بزنم..
گاهی اونقدر دلم میگیره که فقط خدارودارم که باهاش حرف بزنم..
تا حالا نتونستم یک دوستی رو پیدا کنم که واقعا باهاش راحت باشم..
حالا دیگه هیچ حرفی در دلم نمیمونه..میتونم بیام اینجا وبنویسمشون..مثل یک دفتر خاطرات شاید..
امیدوارم اینجا دیگه کسی آزارم نده..!
چقدر خوب
امیدوارم بتونی از این جا لذت ببری و با خیال راحت حرفاتو بزنی !!
سلام سوگند جون
وبلاگت مبارک